رفته بودم دفترشون برای جلسه...
سنشون کم نبود...موهاشون به سمت سفیدی میرفت...سالهای سال مدیر بودن و در پستهای مختلف...میز به فرم T بود. ایشون احتمالا برای اینکه من احساس راحتی کنم جای خودشون و در راس میز ننشستن و اومدن مقابل من نشستن...دستور دادن که آب جوش بیارن...آب جوش رو آوردن...روی میز نسکافه و کافی میت بود...تعارف کردن... من برای خودم ریختم...گفتن خانوما همیشه کافی میت رو بیشتر از نسکافه میریزن ولی ما مردا نسکافه غلیظ تر رو ترجیح میدیم...بعد تو فنجونش رو پر نسکافه کرد...من داشتم فکر میکردم پس مردا نسکافه غلیظ رو ترجیح میدن!
بعد جلسه رسمی شروع شد و من شروع کردم توضیح دادم که برای چی اومدم اونجا و ...ایشون فنجون رو برداشتن که نسکافه شون رو بخورن ولی جای دهنشون رو اشتباه نشونه گیری کردن و نسکافه رو ریختن رو پیرهن لیمویی روشن........
خدای من...یعنی من داشتم میمردم....اشک تو چشمام جمع شده بود و و داشتم از خنده میمردم...ولی خیلی جدی نشسته بودم و دو تا دستمال از جعبه دستمال کاغذی رو میز کندم و دادم دستشون...ایشون گفت نه طوری نیست! من اسپری مخصوص لکه بر دارم که الان اگه بزنم سریع لک رو پاک میکنه...اومدن پاشن برن اسپری رو بیارن که پاشون گیر کرد به صندلی...البته تعادل خودشون رو حفظ کردن...ولی من از فرصت نبودشون استفاده کردم و کلی خندیدم با خودم...
اینو نوشتم تو جواب یه دوستی که پرسید آخرین بار کی با خودت خندیدی :))
ازش بپرس ببین این لکه برها چیه قضیه اش و از کجا میگیرن
منم یه دونه لازم دارم