از اینجا که منم، چشم اندازم، واحدهای آپارتمان روبروییست که بیرحمانه سد شده اند جلوی پنجره ها، در عوض از اینجا که منم یه خورشید خوشگل، ردش افتاده روی روتختی...
از اینجا که منم، باید امتحان آیلتس بدم و کلی کتاب زبان ریخته دور و برم، در عوض از اینجا که منم بازم عشق نوشتن با اتود کنار کتاب، هایلایت کردن کلمه های جدید و معاشقه مداد و کتاب به یاد دوران دانشجویی....
از اینجا که منم باید جیک نزنم، صدا از کسی در نیاد که مزاحم درس خوندن ساحل نشم، عوضش از اینجا که منم، خونه آروم و بیصداست و من غرق در سکوتم و خیال می بافم...
از اینجا که منم، کرفس و نعنا و جعفری خریدم و باید پاک کنم و بشورم و خورد کنم، در عوض از اینجا که منم، امروز این فرصت رو دارم که مثل یه خانوم خانه دار آشپزی کنم و یه خورش کرفس خوشمزه ی جا افتاده درست کنم....
از اینجا که منم، فقط تویی...
از اینجا که منم، فقط تویی...
.
از آنجا که تویی،.................؟