شاید بی ربط به نظر برسه!
ولی تو این روزای تابستانی و در آستانه ی فصلی که عاشقشم، دلم هوای شب یلدا رو کرده!
اینکه رومیزی ترمه تمیز و اتو شده رو پهن کنم روی میز...
انار های دون شده قرمز رو بریزم تو ظرفای سفالی آبی و عطر گلپر رو پخش کنم در فضا...
اینکه فکر کنم به اینکه امسال هندوانه هارو چه مدلی قاچ کنم...
بعد ظرفای کوچولوی سفالی...تو هرکدومشون یه چیزی...
آلبالوخشکه...پولکی..فندق...بادوم...پاستیل...شکلات...
خلاصه اینکه خیلی بیربط دلم خواست سفره شب یلدا بچینم و قرآن و حافظ رو بذارم صدر سفره!
بعد همه بشینیم دورش...گل بگیم و گل بشنویم...و این شب تموم نشه...